اما شما نباید انیماشک جوان را از خود دور می کردید. او با عکس هایش مانند دختران رفتار می کرد. و آن میلف سرگرمی اش را مسخره می کرد. بنابراین او را زمین گذاشت و بدون اینکه بخواهد سوراخ های خیس او را برداشت. و هر چه انگشتانش عمیق تر فرو می رفت، مقاومت کمتری نشان می داد. همیشه لعنت کردن رئیس و شلخته کردنش لذت بخش بود. پس از مکیدن خروس خود - او آن مرد را به عنوان استاد خود شناخت.
به طور خاص در این مورد، این ضرب المثل درست است - شما دوست دارید سواری بروید مانند هزینه سفر خود. و این در مورد پول نیست، چرا که سواران خودرو دوست ندارند پول بپردازند - خوب، او پرداخت نکرد. راننده کسب و کار را با لذت ترکیب کرد: او شرکتی برای جاده پیدا کرد و با این کار تنش را کنار زد. اگرچه برای کسانی که آن را تا آخر تماشا کرده اند، واضح است که دختر فقط فریب خورده است. شاید این به او بیاموزد که برای خدماتی که استفاده می کند بپردازد، به جای تلاش برای گرفتن رایگان در همه جا!