برادر زمانی که دو خواهر گربه های خود را به او دادند عید شد. قیافه اش حماسی بود. دختر آسیایی برای سال جدید چنان هدیه بزرگی به او داد که معلوم است که برادر انتظارش را نداشت. دختر آسیایی تصمیم گرفت تا گربه را از دم نکشد و تا زمانی که فرصتی برای استفاده از آن وجود داشت، بلافاصله دست به کار شد. سه نفری موفقیت آمیز بود، تقدیر فقط از بیدمشک خواهرش بیرون ریخت.
به طور خاص در این مورد، این ضرب المثل درست است - شما دوست دارید سواری بروید مانند هزینه سفر خود. و این در مورد پول نیست، چرا که سواران خودرو دوست ندارند پول بپردازند - خوب، او پرداخت نکرد. راننده کسب و کار را با لذت ترکیب کرد: او شرکتی برای جاده پیدا کرد و با این کار تنش را کنار زد. اگرچه برای کسانی که آن را تا آخر تماشا کرده اند، واضح است که دختر فقط فریب خورده است. شاید این به او بیاموزد که برای خدماتی که استفاده می کند بپردازد، به جای تلاش برای گرفتن رایگان در همه جا!
همه آنها چقدر کارساز و مترقی هستند. هیچ کس عجله ندارد و هرکس کار خود را انجام می دهد. یکی دارد بیدمشک را می لیسد، یکی در دهانش می زند و همه چیز خیلی سریع و با احساس است. دریایی از شور و خلق و خو. بلوند باهوش است، می داند دارد چه کار می کند، لازم نیست چیزی به من بگوید. بچه ها آنقدر گرسنه اند که انگار نیم سال است منتظرند و رابطه جنسی ندارند، مثل ماشین های بخار نفس نفس می زنند.
الاغش خوبه