اگر خواهر نزد محمد نرود، محمد نزد خواهرش می رود. برادر ناتنی اش مدت ها چشمش به خواهرش بود و او جوجه معصوم را بازی می کرد. تنها زمانی که دیک خود را از شلوار بیرون آورد، چشمان او به این واقعیت باز شد که می تواند یک معشوقه خوب بسازد. آره و قبل از اینکه به خودش بیاد بیدمشکش چکه میکرد. و اتفاقی که افتاد این بود که آن را در دهانش گرفت. بنابراین ماده ها فقط در چند دقیقه اول مقاومت می کنند، تا زمانی که جلو شروع به دیکته اراده خود به سر کند.
چه بابای خوش شانسی که از سر کار برگشت! و دختران او واقعا شلخته هستند، اما از نظر جنسی نیز تجربه دارند. من عاشق وقتی دخترها مثل چوب دراز نمی کشند، اما همه چیز را به وضوح انجام می دهند. خوش شانس بودم که برای کسب افتخار، الاغ تنگ را امتحان کردم. این دو زیبایی آرزوی هر مردی است، آنها می دانند باید چه کنند و نیازی به مشاوره ندارند. این خیلی هیجان است، همه خوشحال بودند!
او سینه های او را ماساژ داد و مرد آسیایی برای لذت متقابل دیک خود را ماساژ داد. و اسپرم روی صورتش مثل گیلاس روی کیک.